.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
نظر سنجی
دیگر موارد
آمار وب سایت

امیدوارم لذت ببرید

داستان 1:ادم بخشنده

رابرت داوینسن زو، قهرمان مشهور ورزش گلف آراژانتین زمانی که در یک مسابقه موفق شد مبلغ زیادی پول برنده شود.

در پایان مراسم زنی بسوی او دوید و با تضرع و التماس از او خواست تا...پولی به او بدهد تا بتواند کودکش را از مرگ نجات

دهد زن گفت که او هیچ هزینه ای برای درمان پسرش ندارد و اگر رابرت به او کمک نکند او میمیرد قهرمان گلف دریغ نکرد و

بلافاصله تمام پولی را که برنده شده بود به زن بخشید.هفته ها بعد یکی ار مقامات رسمی انجمن گلف به او گفت که ای

رابرت ساده لوح خبرهای تازه برایت دارم، آن زنی که از تو پول خواسته بود اصلا بچه مریض ندارد حتی ازدواج هم نکرده و

او تو را فریب داده دوست من.رابرت با خوشحالی جواب داد : خدا را شکر پس هیچ بچه ای در حال جان دادن نبوده است.

این که خیلی عالی است!

داستان 2:هیچ کس کامل نیست

روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان

بودم به فکر ازدواج افتادمدوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ،

در آنجا با دختریآشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود . به شیراز رفتم : دختری دیدم

بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود .ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم

بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم دوستش کنجاوانه پرسید : چرا ؟

ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم .

هیچ کس کامل نیست

داستان 3:افریدن زن

از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود،شش روز می گذشت.فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد :

چرا اين همه وقت صرف اين يکی می فرماييد ؟خداوند پاسخ داد : دستور کار او را ديده ای ؟او بايد کاملا"
 
 
قابل شستشو باشد، اما پلاستيکی نباشد.بايد دويست قطعه متحرک داشته باشد،

که همگی قابل جايگزينی باشند.بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر وغذاي شب مانده کار کند.
 
بايد دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را درخودش جا دهد و وقتی از جايش بلند شد ناپديد شود.
 
بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را،از زانوی خراشيده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.
 
و شش جفت دست داشته باشد. فرشته از شنيدن اين همه مبهوت شد. گفت : شش جفت دست ؟
 
 
امکان ندارد ؟ خداوند پاسخ داد : فقط دست ها نيستند. مادرها بايد سه جفت چشم هم داشته باشند.
 
 
-اين ترتيب، اين می شود يک الگوي متعارف برای آنها. خداوند سری تکان داد و فرمود : بله. يک جفت برای
 
 
وقتی که از بچه هايش می پرسدکه چه کار می کنيد، از پشت در بسته هم بتواند ببيندشان.
 
يک جفت بايد پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !!و جفت سوم همين جا روی صورتش
 
 
است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند،بتواند بدون کلام به او بگويد او را می فهمد و دوستش دارد.
 
فرشته سعی کرد جلوي خدا را بگيرد. اين همه کار براي يک روز خيلی زياد است. باشد فردا تمامش بفرماييد .
 
 
خداوند فرمود : نمی شود !!چيزی نمانده تا کار خلق اين مخلوقی را که اين همه به من نزديک است، تمام کنم.
 
از اين پس می تواند هنگام بيماری، خودش را درمان کند،يک خانواده را با يک قرص نان سير کند و
 
يک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگيرد. فرشته نزديک شد و به زن دست زد. اما ای خداوند، او را خيلی نرم آفريدی . بله نرم است،
 
 
اما او را سخت هم آفريده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل کند
 
و زحمت بکشد . فرشته پرسيد : فکر هم می تواند بکند ؟ خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره
 
هم دارد . آن گاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد.
 
ای وای، مثل اينکه اين نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در اين يکی زيادی مواد مصرف کرده ايد. خداوند مخالفت کرد :
 
آن که نشتی نيست، اشک است. فرشته پرسيد : اشک ديگر چيست ؟ خداوند گفت : اشک وسيله ای است
 
برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا اميدی، تنهايی، سوگ و غرورش. فرشته متاثر شد.شما نابغه‌ايد ای خداوند،
 
 
شما فکر همه چيز را کرده ايد، چون زن ها واقعا" حيرت انگيزند.زن ها قدرتي دارند که مردان را متحير می کنند.
 
همواره بچه ها را به دندان می کشند.سختی ها را بهتر تحمل می کنند.بار زندگی را به دوش می کشند،
 
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.وقتی مي خواهند جيغ بزنند، با لبخند مي زنند.
 
وقتی می خواهند گريه کنند، آواز می خوانند.وقتی خوشحالند گريه می کنند.و وقتی عصبانی اند می خندند.
 
برای آنچه باور دارند می جنگند.در مقابل بی عدالتی می ايستند.
 
وقتی مطمئن اند راه حل ديگری وجود دارد، نه نمی پذيرند.بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هايشان کفشنو داشته باشند.
 
براي همراهی يک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند.بدون قيد و شرط دوست می دارند.
 
وقتی بچه هايشان به موفقيتی دست پيدا می کنند گريه می کنند و وقتی دوستانشان پاداش می گيرند، می خندند.
 
در مرگ يک دوست، دل شان می شکند.در از دست دادن يکی از اعضای خانواده اندوهگين می شوند،
 
با اينحال وقتی می بينند همه از پا افتاده اند، قوی،پابرجا می مانند.آنها می رانند، می پرند، راه می روند،
 
می دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستيد.قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد
 
زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن و بوسيدن می تواند هر دل شکسته اي
 
را التيام بخشدکار زن ها بيش از بچه به دنيا آوردن است،آنها شادی و اميد به ارمغان می آورند. آنها شفقت و
 
فکر نو مي بخشندزن ها چيزهای زيادی برای گفتن و برای بخشيدن دارند خداوند گفت : اين مخلوق عظيم فقط يك
                                               عيب دارد فرشته پرسيد : چه عيبی ؟
 خداوند گفت : قدر خودش را نمی داند !


:: بازدید از این مطلب : 591
|
امتیاز مطلب :
|
تعداد امتیازدهندگان :
|
مجموع امتیاز :
صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی